دکتر محمد مصدق: پس وقتی که ملت، دولتی را سر کار می آورد و دولت مبعوث ملت است نمی تواند صدای ملت را خفه کند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی در نیاید تا هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
iran.citizen@gmail.com

از متن کتاب تاریخ بخارا نألیف ابوبکر نرشخی

قُتَيبَه ابن مسلم مسجد جامع بنا كرد اندر حصارِ بخارا به‌سالِ 94. مر اهلِ بخارا را فرمود تا هر آدينه در آنجا جمع شدندي، چنانكه هر آدينه منادي فرمودي «هركه به نماز آدينه حاضر شود دو درم بدهم.» و مردمانِ بخارا به اولِ اسلام در نمازْ قرآن به پارسي خواندندي و عربي نتوانستندي آموختن. و چون وقتِ ركوع شدي، مردي بودي كه درپسِ ايشان بانگ زدي «بَكُنيتان كُنيت». و چون سجده خواستندي كردن بانگ كردي «نگونبان كنيت».

مردمان بيكند امان خواستند؛ قُتَيبَه صلح كرد و مال بستد، و ورقاء ابن نصر باهلي را بر ايشان امير كرد، و او روي به‌بخارا آورد. … اندر بيكند مردي بود اورا دو دختر بود باجمال. ورقاء ابن نصر هر دو را بيرون آورد. اين‌مرد گفت: «بيكند شهري بزرگ است؛ چرا از همة‌ شهر دو دختر من مي‌گيري؟» ورقاء جواب نداد. مرد بِجَست و كاردي بزد، ورقاء را به ناف اندرآمد وليكن كاري نيامد و كشته نشد. چون خبر به قُتَيبَه رسيد بازگشت، و هركه در بيكند اهل جنگ بود همه را بكشت؛ و آنچه باقي مانده بود بَرده كرد؛ چنانكه اندر بيكند كس نماند، و بيكند خراب شد. پس بيكند سالهاي بسيار خراب بماند. و اهل بيكند بازارگانان بودند و بيشتر به‌بازرگاني رفته بودند به ولايت بلدة‌ چين و جاي ديگر. و چون بازگشتند فرزندان و زنان و اقرباء خويش را طلب كردند و بخريدند از عرب. و باز بيكند را آبادان كردند.

0 دیدگاه:

    5 نظر آخر

    5 پست آخر