دکتر محمد مصدق: پس وقتی که ملت، دولتی را سر کار می آورد و دولت مبعوث ملت است نمی تواند صدای ملت را خفه کند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی در نیاید تا هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
iran.citizen@gmail.com

متن کامل سخنان اخیر درباره نقش برخی از سران نظام در مفاسد اقتصادی‎‎

خبرنامه امیرکبیر: عباس پالیزدار دبیر هیات تحقیق و تفحص از قوه قضاییه در سخنانی در دانشگاه همدان و شیراز موارد فساد اقتصادی بسیاری از سران نظام را فاش ساخت.
پالیزدار که ریاست “دفتر مطالعات زیربنایی” در “مرکز پژوهش‌های مجلس” را نیز پیش از بر عهده داشته است در سخنان خود در روزهای چهاردهم اردیبهشت در دانشگاه بوعلی سینا همدان و هفتم خرداد در دانشکده حقوق دانشگاه شیراز فساد اقتصادی افرادی همچون محمد یزدی (عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان، دبیر جامعه مدرسین حوزه ‏علمیه قم و رئیس سابق قوه قضاییه)، محمد امامی کاشانی (عضو شورای ‏نگهبان و امام‌جمعه تهران)، علی‌اکبر ناطق نوری (رییس بازرسی ویژه دفتر رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت ‏نظام)، واعظ طبسی (تولیت آستان قدس رضوی) به همراه فرزندش ناصر واعظ طبسی، معزی (معاون رئیس دفتر رهبری)، حبیب الله ‏عسگراولادی (دبیرکل موتلفه اسلامی)، محسن رفیقدوست (رییس سابق بنیاد مستضعفان) و فرزندان هاشمی رفسنجانی را فاش ساخته است.
در حالی که هنوز ۲ روز از انتشار فیلم مربوط به سخنان پالیزدار در دانشگاه همدان نگذشته است، این سخنان با واکنش های گسترده ای روبرو شده است. سایت تابناک متعلق به محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه پاسداران، طی واکنشی به انتشار این فیلم نوشت: “این فرد همچنین اتهامات زننده‌ای را متوجه برخی از چهره‌های نظام از جمله آیت‌الله امامی کاشانی، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام ناطق نوری و … کرده و مدعی شده که دادمان، وزیر راه دولت خاتمی و شهید کاظمی، فرمانده سابق نیروی زمینی سپاه، ترور شده‌اند که همه مطالب آمده پیش از این در تلویزیون‌های ماهواره‌ای و سایت‌های اپوزیسیون طرح شده بود و اکنون با کمال تعجب، در چهارچوب حمایت از دولت، تکرار شده است!” سایت رجانیوز متعلق به نزدیکان احمدی نژاد بلافاصله به مطلب سایت تابناک واکنش داده و این سایت را “سایت اینترنتی وابسته به محافل بدنام اقتصادی که سابقه لوث کردن پرونده های بزرگ مفاسد اقتصادی را نیز در کارنامه دارد” دانست. همچینن سعید ابوطالب یکی از نمایندگان مجلس هفتم نیز در واکنش به پخش این فیلم خواستار برخورد قضایی با عباس پالیزدار شده است.
فیلم مربوط به سخنان عباس پالیزدار را در این لینک می توانید ببینید.
سایت روز متن کامل سخنان عباس پالیزدار را از فیلم آن منتشر کرده است که در ذیل می آید. لازم به ذکر است که در متن زیر، هر ‏کجا که اظهارات پالیزدار قابل فهم نبوده ، از علامت […] استفاده شده است:‏

متن کامل سخنان اخیر درباره نقش برخی از سران نظام در مفاسد اقتصادی‎‎ :
‏[…] چرا ما نمی توانیم با مفاسد اقتصادی برخورد کنیم چون سران بزرگ مملکت در این رابطه دخیل هستند و در ‏حال حاضر دولت به تنهایی به مبارزه با این مفاسد برخاسته که فکر می کنم نتواند موفق باشد. اگر بخواهم فقط چند ‏پرونده کوچک مفاسد اقتصادی را بگویم آنوقت می بینید که چه مصیبتی کشور را گرفته که داد رهبر را هم ‏درآورده و به خاطر بعضی مسایل رهبر باید به صورت سربسته به مردم بگوید که در کشور چه خبر است. ‏
کسانی که به عنوان مفسد اقتصادی در کشور در حال فعالیت هستند تحت حمایت شاهرودی رئیس قوه قضاییه قرار ‏دارند. وقتی طی ۱۶ سال گذشته پرونده هایی از مفاسد اقتصادی بررسی شده و مدیران به دادگاه معرفی و دادگاه ‏حکم ۵ ریال ۱۰ ریال برای متهمان داده، ببینید چه مصیبتی بر سر کشور آمده است. ‏
پرونده شهرام جزایری هم که مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادی دیگر است، ولی چون شهرام ‏جزایری اسامی یکسری مفاسد اقتصادی و افراد وابسته را اعلام کرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا که منافع ‏بسیاری از علما و سران به خطر افتاده بود.‏
در حال حاضر ۱۲۳ پرونده مفاسد اقتصادی کشور در کمیته تحقیق و تفحص مجلس در دست بررسی است ولی ‏اگر بخواهیم پرونده واقعی مفاسد اقتصادی را بیان کنیم، اصلاً نمی توانیم باور کنیم.‏
[مجلس خواست از خود قوه قضاییه تحقیق و تفحص کنند، که مخالفت کردند و نگذاشتند] به رهبر انقلاب متوسل ‏شدند. مقام معظم رهبری نوشتند که آقای شاهرودی، همانند دیگر دستگاه‌ها در تحقیق و تفحص عمل گردد. ‏کمیته‌بندی‌ها صورت گرفت و در دستگاه قضایی کمیته‌بندی شد و هر کمیته‌ای در یکی از دستگاه‌ها مستقر شد. ‏برای مسائل اجرایی این تفحص هم، ما مستقر شدیم در سازمان بازرسی کل کشور. ‏
نامه‌نگاری کردیم، اما برخلاف فرمایش مقام معظم رهبری، با وجود نامه‌هایی که ما زدیم و نامه‌هایی که […] مثلا ‏ما گفتیم مسئله فروش سؤال‌های کنکور چه بود؟ پرونده‌اش را بدهید که چه کسی [در این کار] دست داشت. اینها ‏پرونده‌های اصلی را نمی‌دادند که ببینیم چه کسی دست داشت، پرونده‌های فرعی را می‌دادند. خلاصه ما هم دست ‏پیدا کردیم به کدهایی […] به جاهایی که رسیدیم، مرخصی‌ها شروع شد […] خلاصه ما فجایعی که اتفاق افتاده در ‏جمهوری اسلامی را دیدیم. خدا را شاهد می‌گیرم که شبها خوابم نمی‌برد. گریه‌ام می‌گرفت که ما این‌همه شهید ‏دادیم، این‌همه مصیبت‌ها مردم کشیدند. حالا بدون توجه به این‌همه فقر و مصیبت‌ها و مشکلاتی که مردم دارند، ‏کسانی که مردم پشت سرشان نماز می‌خوانند، رفته‌اند این کارها را کرده‌اند؟ خدا شاهد است خوابم نمی‌برد، هفته‌ها ‏خوابم نمی‌برد، روزها خوابم نمی‌برد.‏
خلاصه دیدم که یک آقایی آمده و نامه زده که پسرش معلول جسمی است. گفته می‌خواهم یک مؤسسه توانبخشی بزنم ‏که پسرم هم برود در آن مؤسسه توانبخشی، دم دست خودم باشد. ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا معلول را نگهداری ‏کنیم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند: باشد، خدا پدرت را بیامرزد. مؤسسه را که ثبت کرده و کارش را ‏استارت زده، نامه زده به آقای […] گفته که من ساپورت نیاز دارم، نمی‌توانم خرج کنم که، باید نظام به ما کمک ‏کند. چه‌کار کنیم؟ فلان معدن را، معدن سنگ دهبید فارس را بدهید به این آقا. آقا این سنگ مرمر بهترین سنگ ‏مرمر دنیاست، از منابع انفال جمهوری اسلامی است. بدهیم به شما؟ بله، بدهیدش به من. معامله انجام شد و این ‏معدن را به این آقا واگذار کردند. دوباره بعد از یک مدت گفت آقا این معدن کافی نیست، معدن […] زنجان را هم ‏بدهید به ما. چهار تا را که ما پیدا کردیم، چهار تا معدن را یک آقایی از علما گرفته، که مردم هم پشتش نماز ‏می‌خوانند متأسفانه. ‏
‏[یکی از حاضر خواستار اعلام اسم فرد می‌شود] اگر اجازه بدهید، اسم نبرم. شاید بعضی‌ها خدای نکرده … [تعداد ‏بیشتری خواستار اعلام اسم فرد مورد اشاره می‌شوند] خب بعضی‌ها معتقدند که اگر اسم بیاورید مردم نسبت به ‏مذهبشان بی‌اعتقاد می‌شوند. من این اعتقاد را ندارم ها… مردم ما مذهبشان پایه و اساسش وصل نیست به علما، ‏ولیکن بعضی‌ها چون این اعتقاد را دارند من مراعات می‌کنم… [اعتراض جمعی. یکی از دانشجویان می‌گوید ‏بگویید تا پشت سرش نماز نخوانیم.] نه دیگر، اگر بنا باشد ما بگوییم و شما نماز نخوانید که نمی‌شود… [ادامه ‏همهمه] باشد، من چند موردی را اسامی‌اش را می‌گویم. این یکی که عرض کردم، آقای امامی کاشانی است. استاد ‏اخلاق و چه و چه و از این مسائل.‏
عرض شود خدمتتان که، یک دانشکده‌ای را رفته‌اند از مقام معظم رهبری اجازه‌اش را گرفته‌اند که برای خواهران ‏دانشکده علوم قضایی می‌خواهیم بزنیم در قم. چیز خوبی است که خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمی از خواهران [بود] از او بازجویی کنند و از این حرفهای اینطوری. خلاصه نظر آقا را گرفتند که این ‏دانشکده تأسیس شود. آقا استقبال کردند و مجوز صدور دانشکده را دستورش را دادند. مؤسسه این دانشکده بلافاصله ‏بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌های مالی‌اش. [نوشتند:] جناب آقای نعمت‌زاده، محبت فرمایید در جهت ‏حمایت از تأسیس این دانشکده، کارخانه لاستیک دنا را کارشناسی کنید جهت این دانشکده. آورند کارشناسی رسمی ‏دادگستری را، چون آقایانی که این مؤسسه را تأسیس کرده بودند در دستکاه قضایی هم بودند، آن کارشناسان رسمی ‏دادگستری هم می‌ترسیدند که قیمتی تعیین کنند که به اینها بر بخورد، حتما باید قیمتی می‌گفتد که خوش به حال اینها ‏بشود. زدند ۱۲۶ میلیارد. در صورتی که ما معتقدیم ۶۰۰ میلیارد هم بالاتر بود. تازه، ۱۲۶ میلیارد که ویلاهایش ‏در شمال را نزده‌اند، اصلا در آمار نیاورده‌اند، زمین‌های شیرازش را در آمار نیاورده‌اند، پول نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نیاورده‌اند، این طوری به ۱۲۶ میلیارد واگذاری کردند. ‏
آن آقا نامه نوشتند که آقای نعمت زاده: محبت کنید تخفیف منظور فرمایید. آقای نعمت‌زاده هم نوشتند ۵۰ درصد ‏تخفیف [خنده حضار] از مال بابایش می‌خواست ببخشد. دوباره نوشتند که محبت کنید تخفیف دیگری منظور ‏بفرمایید. خلاصه پنج بار نامه‌نگاری انجام شده، کارخانه ۱۲۶ میلیاردی به ۱۰ میلیارد واگذار شد. بعد از آن دوباره ‏نوشتند که ما حالا امکان پرداخت این پول را نداریم، ترتیباتی فراهم نمایید تا امکان پرداخت این پول برای ما فراهم ‏شود. نوشتند که ۸۰ درصدش را اقساط بلندمدت و ۲۰ درصد یعنی ۲ میلیاردش را هم نقدی پرداخت کنید. گفتند ما ‏آن ۲ میلیارد را هم نداریم نقدی بدهیم، ما بررسی کرده‌ایم که اموال کارخانه لاستیک دنا به این مقدار می‌رسد، از ‏شما مهلت می‌خواهیم که اینها را بفروشیم تا بتوانیم این پول را بدهیم. گفتند که باشد، سفته‌ای ارائه بدهید به مدت ۹ ‏ماه و ما این را نقد از شما می‌پذیریم. گفتند آقا پول هم نداریم که سفته بخریم! نوشت که آقای محمدتقی بانکی، ‏مدیرعامل سازمان صنایع ملی ایران، ۲۳ میلیون تومان از صندوق سازمان صنایع ملی ایران برداشت کنید و سفته ‏بخرید، بروید آیت‌الله فلانی و فلانی امضا کنند و کارخانه را تحویلشان بدهید. و بعد از چند وقت دیدیم که کارخانه ‏هم در بورس فروخته شد و واگذار شد که به آن پشت پرده‌ای‌هایی که اینها را هدایت می‌کنند. اینها آلوده دست آنها ‏شده‌اند، [کسانی] مثل آقای گنجی. نه، آن گنجی سیاسی را نمی‌گویم، آن آقای گنجی [را می گویم] که صاحب ‏کارخانه مهرام است و تمام کارخانه‌های سرمایه‌گذاری بانک ملت و سرمایه‌گذاری‌های بانک صادرات و چه و چه. ‏واگذار شد به آنها و رفت، چند میلیارد هم زدند به جیب و رفتند. این که عرض کردم لاستیک دنا، مال آقای یزدی ‏بود - آقای محمد یزدی رئیس قوه قضاییه - در زمان ریاستش و آقای محمدعلی شرعی نماینده خبرگان استان قم.‏
مجددا آقای یزدی برمی‌دارد می نویسد که جناب آقای فروزش، حمید ما بیکار است! ترتیبی اتخاذ فرمایید که از ‏جنگل‌های شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقای حمید یزدی، پسر آقای یزدی، مدیرکل حوزه ریاست قوه ‏قضاییه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگل‌های شمال را [این طوری] به تاراج بردند و رفتند. یعنی طوری شده بود ‏که در این پرونده من دیدم که یکسری مردم بیچاره شمال که حق قانونی‌شان بود، و به اندازه هیزمشان و به اندازه ‏مصرفشان چوب انبار کرده بودند، یا شاید یک خورده بیشتر مصرف کرده بودند یا حتی برده بودند و فروخته بودند ‏یا انبار کرده بودند یا هرچی، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگیرد و بنند، که خانواده شهدا ریخته ‏بودند جلوی زندان. علت آنکه این پرونده هم ثبت شده بود، این بود که کسی به اینها را گفته بود که آقای حمید یزدی ‏چطور اینهمه چوب را به تاراج می‌برد و ما که یکی دو تا یا چند تا هیزم و چوب برداشت کرده‌ایم، شما ما را به ‏عنوان متهم گرفته‌اید؟ بعد از آن بود که دیدند دارد مشکل می‌شود، آنها را آزاد کردند. اسنادش هست، به موقعش ‏اگر لازم باشد و یک موقع دوستان اطلاعات به ما نگویند که آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادی و اینها ‏طبقه‌بندی دارد و چه و چه، اسنادش را هم داریم.‏
آقای یزدی از این دست کارها در کارهای قضایی می‌کند، حالا یک وقتی بر اثر فشار مردم [عقب نشینی هایی ‏صورت می گیرد] چطوری است فشار مردم؟ اینطوری [که بالا گفتیم]…‏
هر کارخانه‌ای ضایعات دارد، ضایعات صنعت خودرو یک چیزی نیست که بریزند بیرون یا بخواهند بازسازی‌اش ‏کنند. مثلا جک آن شکسته یا درش خط افتاده یا چراغش شکسته یا از این دست چیزها. اینها را قانون می‌گوید ‏‏”ماشین‌های کارشناسی” است و به صورت صفر کیلومتر طبق مزایده به مردم واگذار می‌شود […] ‏
ایران خودرو می‌آید به دستگاه قضایی اعلام می‌کند که ما به همه قاضی‌ها ماشین [کارشناسی] می‌دهیم، ماشین ‏پرشیا می‌دهیم و زیر قیمت. خب چجوری؟ این ماشین کارشناسی است، ما هم تشخیص می‌دهیم که اینها را ۸ ‏تومان، ۹ تومان بدهیم. دیدیم که کارخانه ایران خودرو بدون هیچ ضابطه‌ای به قضات قوه قضاییه ماشین پرشیا به ‏نصف قیمت داده، بقیه‌اش را هم به اقساط، خیلی‌ها هم که ماشین به نامشان شد قسط‌ها را هم نپرداختند. همین بذل و ‏بخشش‌ها باعث شد صدای خیلی‌های دیگر در بیاید، از همین نهادها و بنیادها. مثلا “بنیاد نهج‌البلاغه”، [که گفتند] ‏‏۵۰۰ دستگاه به‌اش بدهید آقا! دید که بدش نمی‌آید، گفت ۵۱۷ تا دیگر هم بدهید. بنیاد نهج البلاغه کی هست؟ علی ‏اکبر ناطق نوری، حسین دین‌پرور، معزی، عسگراولادی، رفیق دوست… یا مثلا می‌آیند می‌دهند به باشگاه ‏پرسپولیس. باشگاه پرسپولیس کیست؟ آقای عابدینی. ۲۰۰۰ دستگاه بهشان بدهید. بنیاد دیگری به نام “همگرایی ‏اندیشه”، کیست این بنیاد؟ آقای فلاحیان، آقای علم الهدی، آقای ‏X‏ و ‏Y، تعاونی وزارت کشور، ۲۰۰۰ دستگاه ‏‏[گرفتند آنها هم] … [یا] صنایع هوافضای وزارت دفاع، فلان قدر. موشک کروز، فلان قدر. حوصله خواندن ‏همه‌اش را ندارم، یک لیست ۳۰ تایی از اینها هستند که این ماشین‌ها را زیر قیمت به آنها واگذار کردند. کدام ‏ماشین‌ها؟ ماشین کارشناسی؟ نه، به اسم کارشناسی. شروعش با ماشین کارشناسی وارد شد، بعد ماشین صفر ‏کیلومتر می‌آوردند می‌دادند به آقایان، به اسم کارشناسی. جالب است که آن ۹-۸ میلیون را هم پول نقد نمی‌گرفتند ‏ها، از دم قسط. باز جالب است بدانید که چون اینها هم کار سرشان می‌شد، دو سه قسط را می‌دادند و بقیه‌اش را ‏نمی‌دادند.‏
‏[این طور بود که] مردم صدایشان درآمد، چطوری صدایشان درآمد؟ وقتی که ماشین‌های کارشناسی خواستند به ‏مردم بدهند. ماشین‌های دیگر را که به نام کارشناسی داده‌اند و رفته، چطوری به مردم بگویند ما هنوز ماشین ‏کارشناسی داریم[؟] نمی‌توانند بگویند. حالا ماشین کارشناسی و ماشین خراب را به عنوان صفر به مردم ‏می‌فروشند. حتما برای بعضی از شماها هم اتفاق افتاده که ماشین صفر خریده‌اید، اما هنوز راه نیفتاده‌اید اتفاقی ‏برای ماشین افتاده. نگاه می‌کنید می‌بینید داخلش چیزی شکسته یا بدنه‌اش آسیب دیده یا خط افتاده، ولی به آنها، ‏رئیس دفتر آقای ادبی، رئیس اداره فروش ایران خودرو، در بازرسی کل کشور اعتراف کرده بود که بله، آقای ‏ادبی ساعت ۸ شب به بنده گفته بود که این پرشیای صفر را ببر بده به آقای ‏X‏ معاون سازمان بازرسی کل کشور. ‏بعد صدایم کرده که یک برف‌پاک‌کن آن را بشکن، به عنوان ماشین کارشناسی می‌خواهد بدهد دیگر، یک برف‌پاک‌کن ‏نو هم بگذار در ماشینش.‏
ببینید با مردم چطوری بازی می‌کنند. فساد اقتصادی تا کجا، اینقدر جسارت پیدا می‌کنند، با مردم بازی می‌کنند، تا ‏هرجا که دلشان می‌خواهد. مردم سر و صدایشان درآمد. حدود هزار و سیصد و خورده‌ای از این ماشین‌ها - که ‏آدمهایش آدمهایی بودند که پیگیر مطالباتشان بودند - می‌روند شکایت می‌کنند که به بازرسی کل کشور. سازمان ‏بازرسی کل کشور می‌گوید اهه، این همان‌هاست که ما گند زده‌ایم، حالا چکارش کنیم، پرونده را نه می‌توانیم بازش ‏بکنیم، نه می‌توانیم ببندیمش و بگوییم به ما ربطی ندارد. نمی‌شود، یکی دو تا نیستند که، حدود هزار وسید چهارصد ‏تا آدم ریخته‌اند آنجا. مجبور می‌شوند که پرونده را ادامه بدهند. آن کارشناس‌هایی که وسط کار بودند چیزی بهشان ‏نرسیده بود دیگر، نمی‌دانستند که قصه چیست. آنها پرونده را ادامه می‌دهند و می‌روند جلو و نهایتا به جایی ‏می‌رسد که همه مسائل رو می‌شود. تا به جایی می‌رسند که پرونده ماستمالی می‌شود و می‌رود.‏
من در مقابل شهید باکری ها و شهید همت‌ها و شهید زین‌الدین‌ها و… مجبورم، نمی‌توانم سکوت کنم. [تشویق ‏حضار] آنها رفقای من بودند… به ما می‌‌گفتند راه شهدا را ادامه دهید، امام را هوایش را داشته باشید، نگذارید امام ‏تنها شود. ما چطوری می‌توانیم اینها را ببینیم و ساکت باشیم؟
بخواهم وقت شما را با این موارد بگیرم، زیاد است. مثلا معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان ‏خراسان توسط آقای واعظ طبسی. پرونده المکاسب مال پسر آقای واعظ طبسی [است].‏
اینها همان‌طور که جناب آقای احمدی نژاد گفتند در طول ۱۶ سال گذشته، البته نمی‌خواهم بگویم در آن ۱۰ سال ‏اول نبوده، چون شواهد نشان می‌دهد که آن موقع هم اتفاقاتی افتاده، ولی عمده اتفاقات در ۱۶ سال دولت آقای ‏هاشمی و خاتمی بوده، و آقای احمدی نژاد گفتند اینها در این ۱۶ شانزده سال یک شبکه مافیایی فامیلی ایجاد کرده‌اند ‏و تنیده‌اند در هم، که پاره کردن این شبکه مفاسد خیلی سخت شده است.‏
از هر زاویه ای بخواهیم به مفاسد اقتصادی بنگریم مصیبت بیشتری را خواهیم دید. اما رئیس جمهور در برخورد ‏با مفاسد اقتصادی با هیچ کس تعارف ندارد. وقتی گزارش‌هایی مبنی بر تخلف برادر ریس جمهور به عنوان ‏بازرس ویژه به رئیس جمهور می رسد، احمدی نژاد فوراً او را برکنار می‌کند که بعداً مشخص می‌شود این ‏گزارش‌ها بی‌پایه و اساس بوده است، که این اقدام رئیس‌جمهور می تواند امتیاز بزرگی برای ملت ایران باشد.‏
احمدی نژاد می خواهد دست مفاسد اقتصادی را از امکانات دولتی کوتاه کند. در حال حاضر دولت به تنهایی به ‏مبارزه مفاسد اقتصادی برخاسته و هیچ کس دولت را حمایت نمی کند.‏
در پرونده قاچاق کالا از فرودگاه پیام، قاچاقچی بزرگ فرودگاه پیام هزار و صد پرونده قاچاق کالا دارد، اما هنوز ‏موفق به بازداشتش نمی‌شویم، چرا که تحت‌الحمایه آقای ناطق نوری است. در مورد سلطان شکر و مافیای شکر هم ‏باید بگویم که آقای مدلل، داماد یکی از علمای بزرگ بوده است. مدلل با همکاری شخصی به نام محمدرضا یوسفی ‏اقدام به این کار می‌کردند که پس از رو شدن فعالیتشان حاضر شده بودند ۷۰۰ میلیارد تومان برای مختومه شدن ‏این پرونده بپردازند.‏
در مورد قاچاق سیگار، اساسا تولید و قاچاق سیگار تولید توتون ایران را فلج کرده و کارگران این کارخانه‌ها را ‏بیکار کرده. ‏
‏[در پاسخ به سؤالی درباره سقوط هواپیمای شهید کاظمی] این پرونده را من بررسی نکرده‌ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پیداست، می‌توان ماجرا را عمدی دانست و دست یکی از سران وقت سپاه در آن دخیل بود. ما دو سقوط ‏هواپیما داشتیم. یکی شهید کاظمی و دیگری شهید دادمان. در مورد دادمان ماجرا عمدی بود، پرونده‌ای هزار ‏صفحه‌ای این را می‌گوید.‏
البته تصادف و کشته شدن کریمی وزیر دادگستری سابق یک حادثه طبیعی بود. کریمی از جمله کسانی بود که در ‏مبارزه با مفاسد جدی بود اما در بعضی موارد خیلی زیاده‌روی می‌کرد، به طوری که در قضیه خاک سرخ جزیره ‏هرمز بدون دلیل معدن را متوقف کرد به خاطر اینکه اعلام کردند این معدن وابسته به آیت الله خزعلی است که ‏مشخص شد چنین چیزی در کار نیست.‏
درباره مفاسد اقتصادی آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده‌اش هم، آن قدر مفاسد اقتصادی این خانواده زیاد است که ‏اصلاً قابل گفتن نیست. اما یکی از مفاسد اقتصادی این خانواده که میلیاردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت ‏عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا کشیدند، واردات خودروی دِوو بود. یک سوم جزیره کیش، پارک جنگلی در ‏شمال [؟] را هم باید از دیگر مفاسد اقتصادی خانواده هاشمی بیان کرد.‏
در حال حاضر اسطبل اسب های دختر هاشمی فقط روزی ۱۰۰ هزار تومان پول هندوانه‌هایی است که برای ‏اسب‌ها می ریزند. شرکت نفتی این خانواده به همراه عمه خانم یعنی خواهر هاشمی در کانادا هم که دیگر قابل ‏گفتن نیست.‏
پسر وسطی هاشمی به نام مهدی که در سازمان مدیریت بهینه سوخت مدیریت می‌کرد، با استخدام زیباترین ‏دختران از آنها چه سوء استفاده‌هایی که نمی‌کرد و بعداً که فیلم از اتاق او کشف شد عمق کثیف‌کاری‌های او ‏مشخص شد…

0 دیدگاه:

    5 نظر آخر

    5 پست آخر