دکتر محمد مصدق: پس وقتی که ملت، دولتی را سر کار می آورد و دولت مبعوث ملت است نمی تواند صدای ملت را خفه کند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی در نیاید تا هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
iran.citizen@gmail.com

حقوق شهروندان ایرانی در ایران باستان


نخستين اعلاميه حقوق بشردرجهان ، درايران باستان ودرزمان كوروش بزرگ هخامنشي ، صادرشده است . كوروش کبیر دراين منشور ، برده داري واسير آزادي راممنوع اعلام كرده وبه بازگرداندن همه اسيران وبردگان به سرزمين هاي متبوعشان ، دستورداده است . بامطالعه بخشهايي از اين اعلاميه كه به هنگام فتح بابل از سال 550 سال قبل ازميلاد صادر شد مي فهميم كه كوروش بزرگ دست به سنت شكني زده وازشيوه مرسوم آن زمان كه اعمال سياست زمين سوخته وقتل عام مغلوبين بوده احتراز مي كند ومي گويد :


سپاهان من ، بدون مزاحمت ، درميان شهر بابل حركت كردند من به هيچ كس اجازه
نمي دادم كه سرزمين سومر واكد را دچار هراس كند … من احتياجات بابل وهمه
عبادتگاههايش را درنظرداشتم ودربهبود وضعشان كوشيدم . من يوغ ناپسند بابل را
برداشتم ، خانه هاي مخروبه آنان را آباد كردم ، من به بدبختي هاي آنان ، پايان
بخشيدم .

درعصر داريوش هخامنشي نيز شاهد يك قانون جامع هستيم كه به ‹‹ دادنامه داريوش ›› شهرت يافته است . سلسه مقرارت آيين زردشت – كه ونديداد ناميده مي شود . – مبتني برهمين دادنامه است . يكي ازمظاهر حقوق بشر دردوران هخامنشي ، بردباري مذهبي است . داريوش بزرگ ، دادگري وعدالتخواهي را به بهترين شيوه درزمان خودش برقرار كرد ودراين ميان ، ازدادرسان ويژه مسائل دشوار حقوقي ياري مي جست . اوقانون اساسي كشور را برمبناي بردباري ديني ورعايت حقوق اقليتهاي مذهبي ، تدو ين كرده بود ودرنگارش اين قانون، آداب ورسوم وسنتهها وقوانين ومقرارت ملل مغلوب را تاجايي كه به كيان امپراتوري هخامنشي لطمه نمي زد ،لحاظ كرده بود . اوبراي اجراي هرچه بهترقانون اساسي ، شورايي متشكل از دادرسان خانواده شاهنشاهي وموبدان را مسؤول نظارت براجراي قانون قرار داده بود . اين شورا،گزارشهايي را كه ازشهر بانان وايالتهاي امپراتوري اخذ مي كرد به اطلاع پادشاه مي رسانيد . به اين ترتيب را ه برهرگونه اعمال تبعيض نژادي مذهبي ، بسته مي شد وكليه ملل مغلوب باوجود تفاوتهاي نژادي ، مذهبي ، زباني و… باهم داشتند ، تحت لواي امپراتوري هخامنشي ، درصلح وصفا به سرمي بردند واين مرهون سياست تبعيض زدايي حكمرانان وقت بوده است . قرنها بعد است كه دراعلاميه حقوق بشر، چنين حقي براي انسانها به رسميت شناخته شده است . درماده دوم اين اعلاميه آمده است :


هركس مي تواند بدون هيچ گونه تمايز ، مخصوصا از حيث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان
، مذهب ، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر وهمچنين مليت ، وضع اجتماعي ، ثروت ، ولادت
يا هرموقعيت ديگر ، ا زتمام حقوق وكليه آزادي هايي كه دراعلاميه حاضرذكر شده است ،
بهره مند گردد. به علاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد كه مبتني بروضع سياسي ،
اداري ، قضايي يا بين الملل كشور يا سرزميني باشد كه شخص با آن تعلق دارد . خواه
اين كشور ، مستقل ، تحت قيمومت يا غير خود مختار بوده يا حاكميت آن به شكلي محدود
شده باشد .

درعصر هخامنشي ، حق پناهندگي افراد به كشورها ، مراعات مي شد . ماجراي پناهندگي ‹‹ تميستوكل ›› سردار بزرگ يوناني به دربار اردشير هخامنشي نمونه اي ا زاعمال اصل رعايت حق پناهندگي اتباع كشورهاي بيگانه است كه درماده 14 اعلاميه جهاني حقوق بشر برآن تأكيد شده است :

‹‹ هركس حق دارد دربرابر تعقيب ، پناهندگي جست وجو كند ودركشورهاي ديگر ، پناه
اختيار كند .››

رعايت حقوق اجتماعي افراد ، يكي ديگر از نمونه هاي تضميني حقوق فطري انسانها وتوجه به حقوق بشر دراين دوران است . دراسناد به دست آمده از تخت جمشيد درلوح هاي معروف به الواح گنجينه ، پرداخت مزد كارگران كه دراملاك شاهنشاهي كار مي كرده اند ، ذكر شده است وحتي براي كارگران ، تسيهلات ويژه اي مانند مرخصي زايمان وجود داشته داشتند وحتي برخي مشاغل مانند كارگاههاي خياطي ، زنان سرگروه كارگران مرد وزن ، بوده اند. قرنها بعد است كه درماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر ، برشرايط منصفانه ورضايت بخش براي كار ورفع تبيعض افراد در اخذ اجرت مساوي درمقابل كار برابر ، تأكيد شده است .
درزمان اشكانيان نيز برحق اساسي مردم درتعيين سرنوشت سياسي واجتماعي شان ، توجه مي شده است . دراين زمان ، دو مجلس شورا وجود داشته است كه يكي متشكل ازشاهزادگان وديگري ا زگردهم آمدن بزرگان قوم ومغان تشكيل مي شد . مجلس مؤسسان كه حاصل جلسات مشترك اين دو مجلس بود ، وظيفه عزل ونصب پادشاه را برعهده داشت . انتخاب حكام ولايات وسرداران نظامي برعهده مجلس شاهزادگان بود . بنابراين حكومت اشكاني مبتني برتمركز زدايي بود وبرمشاركت مردم دراداره اموركشور تأكيد داشت اين امر درماده 21 اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز ذكر شده است . اين ماده ، برمشاركت مردم دراداره امور كشور بطورمستقيم يا از طريق نمايندگان منتخب تأكيد كرده است . همچنين اصل تساوي حقوق زوجين كه درماده 16 اعلاميه جهاني بشرتصريح شده ، درعصر اشكاني مراعات مي شده است دراي دوره زن ومرد حق طلاق داشتند ودرصورتي كه زن از افكار همسر خود ناخشنود بود وپاكدامني خود را ثابت مي نمود، مي توانست ازمرد طلاق بگيرد .براي مرد نيز تنها درصورتي كه زن نازا بود يا فاقد بكارت اخلاقي بود ويا به جادوگري مي پرداخت ، حق طلاق منظور مي شد . دردوران ساسانيان نيززن ومرد ، بطورمساوي ا زحقوق اجتماعي وسياسي برخوردار بوده اند . دراين دوره ، زنان نيزمانند مردان حق آموزش وپرورش ، انجام مراسم ديني ومذهبي وحتي داوري وقضاوت را عهده دار بوده اند . حق طلاق براي آنها موجودبود .دراين دوره ، حق فعاليتهاي اقتصادي وسياسي كه بيشترزنان جهان تا چندين سال پيش از آن محروم بوده اند ، منظور مي شد ودرامور سياسي برخي زنان به مقامان بالاي سياسي دست يافتند . در زمينه علوم مذهبي نيززناني وجود داشتند كه درفقه زردشت ، حتي از مردان نيز متبحرتر بودند. دراين دوره ، كودكان نيزحقوق مخصوصي داشتند . اطفال 7تا 8 سال مسؤوليت جزايي نداشتند واز8 سال تا 16 ساله به مجازات تأديبي مي رسيدند .


منابع:


  1. تاريخ ايران باستان – حسن پيرنيا

  2. كوروش ذوالقرنين – ابوكلام آزاد

  3. سهم ايران درسياست كشورداري – دكترعسگر حقوقي

  4. قانون ودادگستري درشاهنشاهي ايران استان – اشرف احمدي

  5. زن درحقوق ساساني – بارتلمه – مترجم دكترميرزماني

0 دیدگاه:

    5 نظر آخر

    5 پست آخر