بررسي تطبيقي حقوق شهروندي در قانون اساسي ايران و اسپانيا
در ابتدا لازم است نكاتي در مورد قانون اساسي ايران ذكر كنم . در اصل چهارم از قانون اساسي ايران آمده است :
كليه قوانين و مقررات مدني ،جزايي ،مالي ،اقتصادي ،اداري ،فرهنگي ،نظامي ،سياسي و
غير اينها بايد بر اساس ( موازين اسلامي ) باشد.
ضمن اينكه در چند اصل ديگر قانون اساسي ( مثل اصل بيستم ) از كلمه اسلام استفاده شده است . اما نكته اينجاست كه چه در زمان تدوين قانون اساسي و چه الان ،ما با يك نوع تفسير از اسلام مواجه نيستيم .يعني مشخص نيست كه وقتي در قانون اساسي كلمه اسلام آمده است منظور كدام تفسير از اسلام است .توضيح آنكه چه در زمان تدوين قانون اساسي و چه در زمان حاضر سه نوع تفسير از اسلام وجود داشته و دارد :
1- تفسير بنياد گرايانه از اسلام : منظور تفسيري است كه راست افراطي در ايران آن را نمايندگي مي كند ،امثال آيت الله مصباح يزدي، دكتر حسن عباسي و گروههايي مثل انصار حزب الله .
2- تفسير سنتي از اسلام : منظور تفسيري است كه گروههايي مثل جامعه روحانيت مبارز و جمعيت موتلفه آن را نمايندگي مي كنند.
3- تفسير مدرن از اسلام : منظور تفسيري است كه نوگرايان ديني ( مثل : شريعتي و ... ) آن را نمايندگي مي كنند.
در قانون اساسي ايران مشخص نيست منظور از اسلام ،كداميك از تفاسير سه گانه از اسلام است. ضمنا در اصل دوازدهم از قانون اساسي ايران آمده است :
دين رسمي ايران ،اسلام و مذهب جعفر اثني عشري است و ( اين اصل الي الابد غير
قابل تغيير است .)
اين موضوع كه ( اين اصل الي الابد غير قابل تغيير است ) چگونه در قانون گنجانده شده است ؟ اگر به علت كثرت شيعيان دوازده امامي است ،در اينصورت اگر در آينده تركيب جمعيتي ايران تغيير كند ،چگونه اين موضوع مي تواند غير قابل تغيير باشد ؟و مورد سوم اينكه در اصل سيزدهم آمده است :
ايرانيان زرتشتي ،كليمي ،و مسيحي ( تنها ) اقليت هاي ديني شناخته مي شوند .
وقتي در اصل دوازدهم براي ايران دين و مذهب رسمي تعريف شده ،مشخص است كه بقيه اديان و مذاهب اقليت شمرده مي شوند پس چه نيازي به اصل سيزدهم است ؟ و حالا كه در يك اصل از قانون اساسي اسم اقليتها برده شده چرا ( تنها ) اسم از زرتشتي ، كليمي و مسيحي برده شده است ؟ در اينصورت تكليف پيروان ساير اديان و مذاهب چيست ؟
اما در مقابل قانون اساسي اسپانيا ،در اصل اول شماره 2 به حاكميت مردم و در اصل دهم شماره 2 به اعلاميه جهاني حقوق بشر و در اصل شانزدهم به آزادي عقيده و مذهب اشاره واضحي كرده است.قانون اساسي اسپانيا : اصل اول ( شماره 2 ) :
حاكميت ملي متعلق به مردم اسپانيا است و قدرت حكومت از
آنان سرچشمه مي گيرد.
اصل دهم ( شماره 2 ) :
تفسير و تبيين معيارهاي مربوط به حقوق و آزاديهاي
فردي كه قانون اساسي به رسميت شناخته ،با توجه به اعلاميه جهاني حقوق بشر و معاهدات
و توافق هاي بين المللي كه كشور اسپانيا به آنها ملحق شده است ، صورت مي
گيرد.
اصل شانزدهم ( شماره 1 ) :
آزادي عقيده ، مذهب و انجام مراسم عبادي فردي و جمعي بدون هيچ گونه محدوديتي در
ابراز آن جز آنچه كه براي حفظ نظم عمومي لازم است تحت حمايت قانون دارد.
شماره 3 :
در اسپانيا مذهب رسمي وجود ندارد.
غير قانوني بودن شكنجه هم در قانون اساسي ايران و هم اسپانيا ،شكنجه ،غير قانوني شناخته شده است .
اصل 38 قانون اساسي ايران :
هر گونه شكنجه براي گرفتن اقرار و يا كسب اطلاع ممنوع است ،اجبار شخص به شهادت
،اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است .
متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود .
اصل پانزدهم قانون اساسي اسپانيا :
كليه اتباع كشور از حق حيات و كمال جسمي و اخلاقي برخوردار مي باشند و تحت هيچ
شرايط ، افراد را نمي توان مورد شكنجه و يا مجازات و رفتار غير انساني قرار داد.
ممنوعيت بررسي زندگي خصوصي افراد اين موضوع نيز در هر دو قانون اساسي اشاره شده است .
اصل بيست و پنجم قانون اساسي ايران :
بازرسي و نرساندن نامه ها ،ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني ،افشاي مخابرات تلگرافي واصل هيجدهم قانون اساسي اسپانيا ( شماره 1 ) :
تلكس ،سانسور ،عدم مخابره و نرساندن آنها ،استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر
به حكم قانون .
حرمت و حيثيت و زندگي خصوصي و هويت افراد تضمين مي شود .شماره 2 :
محل سكونت افراد از تعرض مصون است .مجوز قانون جز با رضايت صريح مالكين و يا درشماره 3 :
مورد جرايم مشهود ،ممنوع است.
محرمانه بودن ارتباطات و مكاتبات افراد به ويژه ارتباطات پستي ،تلگرافي و تلفني بهحقوق متهم : جالب اينجاست كه قانون اساسي ايران حقوق بيشتري را به متهم اختصاص داده است . ( زمان كمتر بازداشت ) اصل سي و دوم قانون اساسي ايران :
استثناي موارد اجرايي دستور دادگاه تضمين مي شود.
هيچ كس را نمي توان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين مي كند . در صورتاصل هفدهم قانون اساسي اسپانيا ( شماره 2 ) :
بازداشت ،موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و
حداكثر ظرف مدت ( بيست و چهار ساعت ) پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و
مقدمات محاكمه ،در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات شود .
بازداشت احتياطي نبايد از مدت زمان لازم جهت بررسي و تحقيق منجر به روشن شدن وقايع
بيشتر باشد .در هر مورد ( پرونده ) ، شخص بازداشت شده حداكثر ظرف (هفتاد و دو ساعت) بايد آزاد و يا تحويل مقامات قضايي شود.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر